یأجوج ومأجوج (گوگ و ماگوگ)
"دانلود مقاله به صورت فایل PDF "
به زودی مستند یاجوج و ماجوج...
از مجموع آیات قرآن و مطالب تورات در این زمینه و از شواهد تاریخی چنین بر می آید که این گروه در مناطق شمال آسیا زندگی می کردند و با هجوم وحشیانه خود به مناطق جنوب و غرب فاجعه می آفریدند. با بسته شدن سد ذو القرنین تهاجم آنها برای مدت زیادی خاتمه پیدا کرد اما در آخر الزمان دوباره باز خواهند گشت. بعضی بازگشت آنها را همان حملۀ مغول می دانند که اتفاق افتاد. و بعضی دیگر بازگشت آنها را به صورت زنده شدن دوباره آنها در آخر الزمان می دانند که هنوز اتفاق نیفتاده است.
قرآن در دو جا از یأجوج و مأجوج یاد می کند و می فرماید:
"ذو القرنین به میان دو کوه رسید و در آنجا قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند گفتند ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می کنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی..." بعد از این که قرآن چگونگی ساخت این سد را شرح می دهد در ادامه می فرماید: "[پس] آنها (طایفه یأجوج و مأجوج) قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی [سوراخی] در آن ایجاد کنند".[i][1]
آیات سوره کهف
*************
"حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا
تا چون رسید میان دو سد (دو کوه بین دو کشور در شمال یا جنوب خاک ترکستان) آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمیکردند (و سخت وحشی و زبان نفهم بودند)
﴿٩٣﴾ |
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
آنان گفتند: ای ذوالقرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین (پشت این کوه) فساد (و خونریزی و وحشیگری) بسیار میکنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها میبندی (که ما از شر آنان آسوده شویم).
﴿٩٤﴾ |
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا
ذوالقرنین گفت: تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده (از هزینه شما) بهتر است (نیازی به کمک مادی شما ندارم) اما شما با من به قوت بازو کمک کنید (مرد و کارگر از شما، وسایل و هزینه آن با من) تا سدی محکم برای شما بسازم (که به کلی مانع دستبرد آنها شود).
﴿٩٥﴾ |
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
برایم قطعات آهن بیاورید. (آنگاه دستور داد که زمین را تا به آب بکنند و از عمق زمین تا مساوی دو کوه از سنگ و آهن دیواری بسازند) تا چون میان آن دو کوه را برابر ساخت گفت: در آتش بدمید؛ تا چون آهن را بسان آتش بگداخت، گفت: برایم مس گداخته آورید تا بر آن فرو ریزم.
﴿٩٦﴾ |
فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا
از آن پس آن قوم نه هرگز بر بالای آن سد شدن و نه بر شکستن آن سد و رخنه در آن توانایی یافتند.
﴿٩٧﴾ |
قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا
ذو القرنین گفت که این (قدرت و تمکن بر بستن سد) لطف و رحمتی از خدای من است و آنگاه که وعده خدای من فرا رسد (که روز قیامت یا روز ظهور حضرت ولی اللّه اعظم است) آن سد را متلاشی و هموار با زمین گرداند و البته وعده خدای من محقق و راست است.
از این آیات استفاده می شود که یأجوج و مأجوج گروهی ظالم بودند که با تأسیس سدی که ذوالقرنین آن را بین دو کوه نصب کرد، ظلم آنان پایان یافت.
قرآن در آیه دیگری می فرماید:
"تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور کنند و وعده حق[قیامت] نزدیک می شود..."[ii][2].
آیات سوره انبیاء
*****************
حَتَّىٰ إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ
تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است).
﴿٩٦﴾ |
وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَٰذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ
و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بیحرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم.
****************
اين آيه پيشبينى كرده است كه در آخرالزمان، ياجوج و ماجوج دوباره از كوهها سرازير شوند. آنچه از قرآن در مورد این قوم فهمیده می شود به همین دو آیه محدود است.
اما در کتابهای عهد عتیق نیز در این مورد مطالبی وجود دارد؛ در سِفر تکوين و کتاب حَزقيّال و در رؤياي يوحنّا مطالبي آمده است که دلالت دارد بر آنکه (مأجوج) يا (جوج و مأجوج) امّت يا امّتهائي بودهاند که در شمال آسيا در اراضي آباد، ساکن بوده و به جنگ و فتنه و غارت اشتغال داشتهاند[iii][3].غیر از آیات قطعی قرآن و متن تورات که از این قوم یاد کرده است مطالب دیگری که تاریخدانان و مفسرین بیان کرده اند همه از شواهد تاریخی به دست آمده و مستند به سند قطعی نیست.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: "مفسران و مورخان در بحث پیرامون این داستان دقت و کنکاش زیادی کرده اند و سخن در اطراف آن به تمام گفته اند و بیشترشان بر آنند که يأجوج و مأجوج امّتي بسیار بزرگ بوده اند كه در شمال آسيا زندگی می کرده اند".[iv][4]
بعضي نیز گفتهاند: يأجوج و مأجوج امّتي هستند كه در جزء شمالي از آسيا ساكن بودهاند، و شهرهاي آنان از تبّت و چين تا اقيانوس منجمد شمالي ادامه داشته و از غرب تا سرزمین تركستان مي رسيده است و اين قول از «فاكهة الخُلفآء» و «تهذيب الاخلاق» ابن مِسكويه و «رسائل إخوان الصّفا» نقل شده است.[v][5]علامه حسینی طهرانی در کتاب معاد شناسی خود از تطبیق اصل کلمه یأجوج و مأ جوج با نقل های موجود درباره آنها به این نتیجه رسیده که: (اصل چيني آن دو کلمه، "مُنگوک" يا "مُنچوگ" بوده است و سپس در زبان عبراني و عربي به "يأجوج" و "مأجوج" تبدیل شده و در زبان يوناني به "گوک" و "ماگوگ" تبدیل شده است و از مشابهت کامل بين ماگوگ و منگوگ ميتوان حکم کرد که اين کلمه از لفظ چيني منگوگ تطور يافته است، همچنانکه "منغول" و "مغول" از تطوّرات آنست. پس يأجوج و مأجوج همان طایفه مغول هستند كه از روزگاران قديم در شمال شرقي آسيا سكونت داشته اند و اين امّت بزرگ گاهي بر چين هجوم مي بردند و گاهي از طريق داريال قفقاز به ارمنستان و شمال ايران حمله ميآوردند، و گاهي بعد از بناي سدّ به شمال اروپا حمله ور مي شدند و در نزد آنها به "سِيت" معروفند. و گروهی از آنها به روم حمله مي بردند و در اين مرتبه دولت رومان ساقط شد و يونانيان آنها را "سِي تِهين" مي گويند و همين نام در كتيبه داريوش در اصطخر فارس ذكر شده است.)[vi][6]
در قرآن با صراحت به هلاکت آنها اشاره ای نشده است بلکه آنچه از قرآن استفاده می شود این است که با بسته شدن سد، مسیر غارت گری آنها بسته شد. اما اینکه هم اكنون زنده باشند، از آیات و روایات استفاده نمىشود، بلکه بنا بر قرائت ابن عباس از آیۀ سورۀ انبیاء به خوبى استفاده می شود كه آنان مردهاند. زيرا ابن عباس، كلمه (حَدَبٍ) را كه به معنى مكان مرتفع مي باشد (جدث) قرائت كرده، كه به معنى قبر است. در این صورت معنی آیه چنین می شود: تا اينكه قوم يأجوج و مأجوج به سرعت از قبرهاشان خارج شوند[vii][7]. در بعضی روایات نیز در تفسیر این آیه گفته است که در آخر الزمان یأجوج و مأ جوج دوباره به دنیا وارد می شوند[viii][8] که این خود نشان می دهد که اکنون در دنیا نیستند و در آینده باز خواهند گشت.
اما هجوم دوباره آنها نیز مورد اختلاف دانشمندان است. جمعى از محققان، خبر قرآن كريم را كه فرموده: در آخر الزمان یأجوج و مأ جوج خروج مىكنند و در زمين فساد مىكنند، بر هجوم تاتار (مغول) در نیمۀ اول قرن هفتم هجرى بر مغرب آسيا تطبيق كردهاند، زيرا آنان در آن زمان خروج نموده در خون ريزى و ويرانگرى، از بین بردن آبادی ها و قتل عام مردم، خراب کردن شهرها و غارت اموال جنایاتی کردند كه تاريخ بشريت نظير آن را سراغ ندارد. آنان چين و تركستان و ايران و عراق و شام و قفقاز را تا آسياى صغير تاختند و هر شهر و ديارى كه در مقابل ايشان مقاومت كرد، ويران نمودند و اهالى آن را از دم تيغ گذراندند[ix][9].
در مقابل این دسته از محققان می توان گفت که اگر یأجوج و مأجوج بعد از بسته شدن سد و در زمانهای بسیار گذشته مرده باشند و در آینده دو باره به دنیا باز گردند نمی توان آنها همان مغولان دانست چون خروج از قبر در مورد آنها صادق نیست.
در نهایت باید گفت تمام آنچه در باره آنها گفته شده احتمالاتی است که نمی توان به آنها یقین پیدا کرد و باید به همان قطعیاتی که قرآن از آنها به وضوح سخن گفته اکتفا نمود.
[i].[i][1] کهف، 93- 97، ترجمه، مکارم شیرازی، ناصر.
.[i][2] انبیاء، 96-97.
.[i][3] حسینی طهرانی سید محمد حسین، معاد شناسي، ج 4، ص 85، سایت موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلامی.
.[i][4] طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 542، دفتر انتشارات اسلامی، 1374.
.[i][5] حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسي، ج 4، ص86.
.[i][6] حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسي، ج 4، ص87.
[i][7] .ر.ک به: نجفی خمینی، محمد جواد، تفسير آسان، ج12، ص: 366، انتشارات اسلامیه،1398 ق
[i][8] . مجلسی ، بحار الانوار ، ج 12 ، ص179، الوفاء ، 1404 ه.ق
[i][9] . طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 542.
نظرات شما عزیزان: